یوسف یوسف ، تا این لحظه: 10 سال و 25 روز سن داره

پسر بهار

شمارش معکوس

سلام عشق مامانی سلام زندگی مامانی نه ماهه شدنت مبارک امروز شما رسما هشت ماهگی رو پشت سر گذاشتی و وارد نه ماهگی شدی. ماهی که ماه شمارش معکوس واسه پایان انتظاره. انتظاری که اگر چه سخته ولی در عین حال شیرین و دلچسبه. انتظاری که بسی امیدوار کننده است . انتظاری که  انتهاش به داشتن موجود دوست داشتنی مثل تو ختم میشه. الهی که من فدات بشم . نمیدونم که تو شبیه به منی یا بابا. یا شاید هم شبیه به یکی از اقوام نزدیک باشی. نمیدونم که تو شبیه به کدوم یکی از بچه هایی هستی که من تا حالا دیدم و یا کدوم یکی از عکسایی که تا حالا دیدم . این اصلا مهم نیست که تو چه شکل و قیافه ای داری . تنها چیزی که برم مهمه اینه که تو سالم باشی و میخوام ...
11 اسفند 1392

دکوراسیون اتاق نازنین

سلام عشق  مامانی فقط 5 روز دیگه مونده تا شما هشت ماهگیت تموم بشه و وارد ماه آخر یعنی ماه نهم بشی. ولی من هنوز واسه اومدنت آماده نیستم یعنی من آمادم ولی اتاقت هنوز آماده نیست. راستش هنوز نه سرویس خوابت و نه بقیه ی سیسمونیت رو که مامان جون و بابا جون زحمت خریداریشون رو کشیدن هنوز دستم نرسیدن .دیوارها رو هم میخوام کاغذ دیواری بزنم . پرده ی اتاقت هم هنوز آماده نیست . فرش هم هنوز نگرفتیم .همه میگن نگران نباش به وقتش همه چیز جور میشه ولی من خیلی نگرانم .ایشالا  هر چه سریعتر اتاقت آماده بشه تا منم خیالم راحت بشه راستش رو بخوای توی اینترنت خیلی جستجو کردم . خیلی دنبال دکوراسیون اتاق بچه و وسایل مورد نیاز بچه و پرده و خلاصه ...
7 اسفند 1392

پسر بهار

سلام پسر مامانی سلام زندگی مامانی امروز حالت چطوره؟ ایشالا که همیشه خوب و شاد و سلامت باشی. البته تا حدودی از سلامتیت خبر دارم آخه میدونی دیروز پیش خانم دکترت بودم  خانم دکتر مسیحی .صدای قلبت رو هم گوش دادم .الهی که من فدای اون قلب نازنینت بشم مثل همیشه خوشکل و منظم میزد.   خودت هم که قربونت برم اینقدر توی شکمم شیطونی میکنی که نگو  میدونم که جات تنگه و دلت میخواد زودتر از اونجا بیای بیرون ولی عزیز دلم یک کم دیگه باید صبر کنی به اندازه ی فقط یه ماه . آخه تو پسر بهاری باید توی بهار به دنیا بیای نفسم. راستش رو بخوای منم خیلی کم طاقت شدم  و حسابی بی تاب دیدارتم ولی به اندازه ی یک ماه دیگه میتونم صبر کنم. ...
7 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام عشق مامانی                                                                                              واست نوشتم که رفتیم تهران. شما اونجا واسه اولین بار برف رو دیدی البته فعلا با ...
2 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام زندگی مامانی بایدمامان رو بخاطر تاخیرش ببخشی. بهت قول داده بودم که هر روز واست بنویسم ولی توی این مدت کلی اتفاقات افتاد که باعث شدن من حتی فرصت نکنم لب تاپ رو روشن کنم چه برسه به اینکه واست بنویسم. پسرنازنینم توی این مدتی که گفتم ما به خونه ی جدید اثاث کشی کردیم آره عزیزدلم خونه ی خودمون. خیلی غیر منتظره و یهویی هیچوقت فکر نمیکردم که بتونیم به این زودیا صاحب خونه بشیم ولی اول از همه لطف خدا و بعدش هم خیر و برکت شما نازنینم. همه میگفتن ببین چه بچه ای خدا نصیبتون کرده هنوز نیومده صاحب خونتون کرد حالا بیاد میخواد چیکار کنه؟؟؟!!!!! دیگه جونم برات بگه بعد از اثاث کشی هم که مامان یه ویروس بد اومد سراغش و تا دو هفته ولش نکرد .یه ویروس ک...
2 اسفند 1392

سرباز کوجک

سلام پسرمامان دیشب بعد از اینکه مطلب افتتاحیه رو نوشتم کلی رفتم تو فکر. به این فکر میکردم که برای اینکه تو سرباز امام زمان بشی چقدر وظیفه مامان و بابا سنگینه . نمیدونم از پسش برمیایم یا نه  !!! نمیدونم آمادگی درست تربیت کردن تو عزیز دلم رو داریم یا نه!!! ولی از خدا میخوام که کمکمون کنه تا جلوی امام زمان سرافکنده نشیم . ازش میخوام کمکمون کنه تا همییشه از داشتن فرزندی مثل تو سرافراز باشیم. تو هم برای مامان وبابا دعا کن.
21 دی 1392

افتتاح وبلاگ

سلام پسر گلم امشب شب آغاز ولادت امام خوبیها و مهربونیها امام زمانه.. فکر کردم شاید امشب بهترین وقت واسه افتتاح وبلاگت باشه به این امید که بتونی یکی از یارای ایشون باشی. پسر نازنینم خیلی برای ظهور آقا دعا کن. تو الان پاک و معصوم و بی گناهی و خدای مهربون دعای تورو قبول میکنه. الهی قربون اون دل پاکت بشم. الان که دارم این مطلب رو مینویسم تو هنوز قدم نازنینت رو به این دنیا نذاشتی ولی همینطور داری با اون پاهای کوچولوت منو لگد بارون میکنی .فکر کنم تو هم از اینکه دارم واسه وبلاگت مطلب مینویسم خوشحالی .ایشالا همیشه خوشحال و شاد باشی و همیشه بخندی..
21 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر بهار می باشد