یوسف یوسف ، تا این لحظه: 10 سال و 25 روز سن داره

پسر بهار

20 روزگیت مبارک

سلام نوگل باغ زندگیم سلام غنچه ی خندانم ۲۰ روزگیت مبارک عسلم. الهی که قربونت بره مامانت. ایشالا ۲۰ سالگیت رو بهت تبریک بگم نفس مامانی. وای که دلم ضعف رفت واسه ۲۰ سالگیت. اینقدر دوست دارم ببینم چه شکلی میشی. یه جوون رعنا و خوشکل و خوش تی‍پ. ایشالا که خدا این توفیق رو بهم بده که تا 20 سالگیت کنارت باشم و زیر سایه ی بابای مهربونت و در پناه امام زمان قد کشیدنت رو ببینم. الان که 20 روزت شده ماشالا ماشالا خیلی ماه شدی. خیلی بیشتر از سنت به نظر میای. تمام حرکاتت مثل یه بچه ی یک ماهه و یا شاید هم بیشتره. مثلا" با چشمت حرکت چیزا رو دنبال میکنی. منو میشناسی و بهم زل میزنی. از هر طرف که صدات کنم برمیگردی و نگام می...
11 ارديبهشت 1393

بقیه ی عکسای عشق مامان

سلام گل پسرم مثل اینکه شما امروز تصمیم گرفتی به مامان کمک کنی تا تلافی این چند روزی رو که فرصت نکرده واست مطلب بنویسه در بیاره.. ممنونم نفسم. اینا هم یه سری دیگه عکسن که واسه وبلاگت آماده کرده بودم. به این امید که با دیدنشون لبخند رضایت روی لبای نازت بشینه: ادامه ی مطلب لطفا" : اولین عکس سبد گلیه که بابایی واسه مامان توی بیمارستان آورد: این عکس هم مربوط میشه به اولین کوتاهی ناخن شما. اینجا شما دو روزت بود. آخه میدونی وقتی به دنیا اومدی ناخنات خیلی بلند بود . دایی میثم هم یه سکه گذاشت توی دستات و ناخنات رو گرفت: اینم عکس عشق مامان توی بغل نفس خاله امیر حسینه. خیلی دوستت داره. منم هر دوتون رو خیلی دوست داروم: اینم عکس ...
8 ارديبهشت 1393

پسر مامان 18 روزه شد.

سلام همه ی زندگی مامان سلام گل پسرم سلام تاج سرم الهی که من فدات شم. شما امروز رسما" 18 روزت تموم شد و وارد 19 روزگی شدی. باید  مامان رو واقعا ببخشی که این چند روز فرصت نکردم واست مطلب بنویسم. همه  میگن چرا عکسای گل پسر رو نمیذاری که ببینیم. آخه میدونی بعضی وقتا اینقدر محو تماشای زیباییهات میشم. اینقدر شیفته ی نگات میشم که دلم نمیخواد هیچوقت چشم ازت بردارم. ترجیح میدم وقتم رو بیشتر با خودت بگذرونم تا با اینترنت. قربون خدا جونم برم که اینهمه هنرمنده. هر قدر هم که شکرش رو بجا بیارم بازم کمه. ولی خوب .نوشتن وبلاگ هم مسئولیتی بود که خودم خواستم انجامش بدم پس اگه کم و کسری بود به بزرگواری خودت ببخش. بالاخره توی این چند روز...
8 ارديبهشت 1393

اندر حکایات زایمان

سلام پسر مامانی قربونت برم گل پسرم.  چقدر خوبه الان که مثل یه فرشته  تو بغلمی.  خیلیا میگفتن بچه تو شکم باشه بهتره تا تو بغل باشه ولی من با قاطعیت میگم بچه تو بغل باشه خیلی خیلی خیلی بهتره. الهی مامان فدات بشه. اینقدر خوشکل میخوابی که دوست دارم فقط بشینم و نگات کنم. اینقدر همه چیز خوبه که همه ی دردای زایمان رو فراموش کردم . وای راستی من میخواستم تو این پست راجع به زایمانم بنویسم . چیکار کنم هوش و حواس رو از سرم بردی دیگه.... آره گل پسرم جونم واست بگه که شما که 17 فروردین به دنیا نیومدی . منم هجدهم رفتم پیش خانم دکتر . اونم گفت تا 21 اگه به دنیا نیومد برو بیمارستان. شما هم که حسابی جا خوش کرده بودی و تا 21 به ...
2 ارديبهشت 1393

پسر بهار در بیست و یکمین روز بهار به دنیا اومد

سلام نفس مامان خدا رو شکر . بالاخره به دنیا اومدی. خیلی انتظار کشیدم که بیای. خیلی منتظرت بودم تا در آغوش بکشمت. خیلی صبر کردم  تا غرق در بوسه ات کنم و خدا رو شکر که بالاخره به آرزوم رسیدم. عشق مامان روز 5 شنبه 21 فروردین ماه 1393 توی بیمارستان آریا به دنیا اومد.  خیلی دوست داشتم که طبیعی به دنیا بیای ولی خوب خدا نخواست و بالاخره با عمل سزارین در ساعت 10 به دنیا اومدی.  این عکس رو وقتی نیم ساعت بود که به دنیا اومدی بابا ازت گرفته. وقتی که منو از ریکاوری آوردن بابا بهم نشونش داد. قربونت برم انگار همه ی دنیا رو بهم دادن. الان خیلی حالم مساعد نیست بعدا همه چی رو کامل واست شرح میدم. ...
23 فروردين 1393

یه حرف درگوشی با خدا

  خدای خوبم سلام خدای خوب و مهربونم سلام خدای خوب و مهربون و پاک و بی همتا سلام خدایا کلی حرف توی دلم دارم که میخوام بهت بگم ولی نمیدونم از کجا باید شروع کنم.  خدای خوبم ! نمیدونم تا حالا بنده ی خوبی برات بودم یا نه ؟ نمیدونم  تا حالا وظایفی رو که به عهده ام گذاشتی تونستم به خوبی انجام بدم یا نه؟ نمیدونم تا حالا شکر نعمتهایی رو که بهم دادی خوب به جا آوردم یا نه؟   خدایا ! اینا رو نمیدونم ولی میدونم همیشه  ازت خواسته های زیادی داشتم. از وقتی که به خودم اومدم و فهمیدم که لقب دختر خانواده رو دارم ازت خواستم به حق فاطمه ی زهرا که بهترین دختر برای پدرش بود کمکم کنی که بتونم دختر خوبی برای پدر و مادرم...
20 فروردين 1393

و باز هم انتظار

پسرگلم سلام امروز 19 فروردینه. قرار بود شما دو روز پیش به دنیا بیای. البته میدونی که من خیلی وقته منتظر قدوم مبارکتم ولی انتظار داشتم دیگه تا 17 فروردین به دنیا بیای. ولی خوب ظاهرا صلاح کار توی چیز دیگه است. منم وقتی دیدم نیومدی رفتم پیش خانم دکتر.  یه سونو ازم گرفت و فشارم رو چک کرد. سونو رو که گرفت گفت گل پسرت 3 کیلو و 400 گرمه. الهی که مامان فدات بشه. خدا رو شکر همه چیز نرمال بود. بعدش هم که منو فرستاد که یه نوار از قلب خوشکلت بگیرن. اونم عالی بود. کمی هم دست و پام خارش داشتن که یه آزمایش واسم نوشت که خدا رو شکر اون هم هیچ مشکلی نداشت. خلاصه گفت که تا پنج شنبه هم صبر میکنیم اگه بازم به دنیا نیومد برو بستری شو  که با سوز...
19 فروردين 1393

سیسمونی 2

سلام عشق مامانی حالا که تو خیال به دنیا اومدن نداری منم بعد از رفتن مهمونای نوروزی و تموم شدن دید و بازدیدای عید یه فرصت پیدا کردم که از بقیه ی سیسمونیت عکس بگیرم و توی وبلاگت بذارم. آخه ممکنه تا شما بزرگ بشی خیلی از اونا حتی وجود خارجی هم نداشته باشن. پس من اینا رو واست میذارم تا وقتی بزرگ شدی ببینی که چیا داشتی. البته ببخش که خیلی خب عکاسی نکردم .دیگه دیگه.... اینا سرویس کالسکه کریر صندلی غذا روروک ساک تخت کنار تخت مادر و صندلی ماشینت هستن ببین چقدر خوشرنگن عکسای بعدی لباساتن. فکر کنم اگه تا 4 سالگیت م واست لباس نخرم هنوزم لباس داشته باشی واین کت و شلوار که دایی میثم از کربلا واست آورده و این لباس ک...
16 فروردين 1393

آخرین انتظار

سلام عزیز دل مامانی سلام نوگل بهارم خوبی مامان؟ میدونی چقدر دوستت دارم؟ راستش رو بخوای خودم هم نمیدونم که چقدر دوستت دارم. اگه بگم اندازه ی ستاره های آسمون خوب بازم کمه اگه بگم اندازه ی همه ی گلای روی زمین بازم کمه اگه بگم اندازه ی همه ی مورچه ها بازم کمه ولی بدون خیلی خیلی بی نهایت دوستت دارم . و همونطور که میدونی خیلی خیلی بی نهایت منتظرتم.  راستش دیگه کاسه ی صبرم لبریز شده . به تاریخی که دکتر واسم زده فقط دو روز مونده. خوب من فکر میکردم قبل از این تاریخ به دنیا بیای آخه دکتر گفته بود 80% تا قبل از این تاریخ به دنیا میای . من هم به همه گفته بودم اینو و همه هم منتظر بودن . همه ی اونایی که از تهران اومده بودن دوباره برگشتن...
15 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر بهار می باشد