یوسف یوسف ، تا این لحظه: 10 سال و 25 روز سن داره

پسر بهار

سفر قزوین

1394/1/22 18:07
نویسنده : فاطیما
750 بازدید
اشتراک گذاری

 

گل پسر مامانی سلام

واسه خودت  مارکوپولیی  شدی ها...

فدات بشم من

جونم برات بگه که واسه تعطیلات 22 بهمن ماه رفتیم قزوین. کسایی که شما رو توی این سفر همراهی میکردن عبارتند از : بابا جان که هماهنگ کننده ی اصلی بود . مامان جان دایی ممد بابای مهربون و مامان دوست داشتنیخندونک

من که از شهرش خیلی خوشم  اومد. هوای خیلی خوبی داشت و کلی جاهای دیدنی. البته کمی هواش سرد بود که همین باعث شد وقتی برگشتیم تهران همگی سرما بخوریم ولی خوب خودش واسمون خاطره شد .

یکی از جاهای دیدنی که سرزدیم کاروانسرای سعدالسلطنه بود . یه کاروانسرا به چه بزرگی . ما که نتونستیم کلش رو ببینیم. ولی خیلی معماری زیبایی داشت و خیلی هم تمییز بود.

 

اینم بازار وزیره که اول سعدالسلطنه میشد.

اینجا هم پیغمبریه گفته میشد که مدفن 4 تا از پیامبرها بود.

قربون آدم برفی خودم برم

دیگه از جاهای دیدنیش حمام قجر بود که الته به صورت موزه ی مردم شناسی بازسازیش کرده بودن.

کاخ موزه ی چهلستون هم خیلی دیدنی بود. بابا که خیلی از اونجا خوشش اومده بود آخه یه موزه ی خطاطی گذاشته بودن. بابا هم که خودش خطاط و علاقمند به این رشته

دروازه ی تهران هم دیدنی بود ولی چون قشنگ مامان خواب بود ما از توی ماشین بیون نیومدیم

دیگه امامزاده حسین  رو رفتیم دیدیم که همین که وارد شدیم یه بارون شدیدی شروع به باریدن کرد.

و آخرین جایی که دیدیم هم مسجد جامع بود که توی همون راسته ی سعدالسلطنه بود. یه مسجد خیلی بزرگ و باز هم خیلی تمیز

دیگه اینکه یه قیمه نثار که غذای سنتی قزوینه هم خوردیم و برگشتیم تهران. البته یه پارک هم رفتیم که چون هوا خیلی خوب بود کلی نشستیم و کلی هم عکس گرفتیم

 

و این هم به عنوان عکس آخر

خیلی دوستتون دارم. هم تو رو  و هم بابایی رو

پسندها (4)

نظرات (6)

ღ.آجي مهديه.ღ
29 فروردین 94 7:34
سلام گلم به و به عجب مارکوپولوی ناناسی، دورش بگرده خاله به ما هم سر بزن خاله ای ، اینجا هم قشنگه ها . انشاالله همیشه به خوشی عزیزانم ، خانومی گلم آدرس اینستاگرامم banooye.kavir ، خوشحال میشم همراهی کنیم همدیگه رو
فاطیما
پاسخ
ممنون خاله جون. ما که عاشق یزد و شهرای اطرافشیم . دو سال پیش هم یه سفر عالی به یزد داشتیم.انشاالله جور بشه دوباره هم بیایم اونورا
مینا
30 فروردین 94 0:14
فاطيماجونم اميدوارم بهتون خوش گذشته باشه ولي من قوچانيم خانومي اي جونم يوسف نازم ماشالا چقد اقا شده خدا حفظش كنه ازجاي من روي ماه گل پسرتو ببوس
فاطیما
پاسخ
راست میگی خاله مینا من فکر کردم قزوین هستید. پس واجب شد یه سفر به قوچان هم بیایم
مامان راحله
30 فروردین 94 20:56
فاطیما
پاسخ
خاله زری
31 فروردین 94 10:34
گزارش مفصل و کاملی بود عزیزم، فکر نمیکردم که قزوین این همه دیدنی داشته باشه. واجب شد یه برنامه بذاریم و بریم.... و البته خیلی قشنگ بود عکس هات. مخصوصا عکسی که یوسفت با دایی محمدش انداخته، خیلی با ذوق خندیده که دل آدم قنج میره! خدا حفظش کنه؛ زیر سایه پدر و مادر بزرگوارش
فاطیما
پاسخ
پیشنهاد میکنم حتما برید خاله جون
مامان آتریسا
22 اردیبهشت 94 8:00
آخی عزیزم.روزبه روزخوشگل ترمیشی پسملی
فاطیما
پاسخ
ممنون خاله جون
مهسا(دختر عموت)
25 اردیبهشت 94 0:57
آخ جای من بسی خالی بوده آقا یوسفم که عالییییه.با اجازه من کل عکسا رو برداشتم از بس که خوبن
فاطیما
پاسخ
خواهش میکنم. شما راحت باش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر بهار می باشد