یوسف جان و تجربه ی اولین عاشورا

سلام بر حسین

سلام بر شش ماهه ی حسین علی اصغر

سلام بر همه ی اهل بیت و یاران حسین

پسر عزیزم

امسال اولین محرم عمرت رو تجربه کردی. فدات بشم که پا به پای بزرگترها همه ی مراسم ها رو پشت سر

گذاشتی و حتی خم به ابروت نیاوردی. ایشالا که امام حسین یار و یاورت باشه. ایشالا که به حق شش ماهه ی

امام حسین همیشه راه حق رو پیش رو داشته باشی.

هر مراسمی که میبردمت از خدا میخواستم که همواره راه درست رو بهت نشون بده .

برای تو از خدا خواستم که کمکت کنه که در همه ی کارهات اول خدا رو در نظر داشته باشی دوم هم خدا

رو در نظر داشته باشی و سوم هم خدا رو در نظر داشته باشی و حتی یک لحظه از یاد خدا غافل نشی.

پسرم امام حسین (ع) با وجود اینکه میدونست شهید میشه و خانواده هش به اسیری میرن ولی باز هم خانواده اش

و علی اصغر کوچیکش رو همراه خودش به کربلا برد تا به همگان نشون بده که برای جنگ نیومده و فقط برای

رسوندن حرف حق به کربلا اومده.

پسرم از خدا میخوام کمکت کنه تا بتونی همیشه حرف حق رو بزنی حتی اگه به ضررت باشه.

الهی آمن

عزیز مادر

امسال محرم برای من هم رنگ و بویی دیگه داشت. انگار باوجود داشتن تو محرم برام ملموس تر شده بود.

امسال بیشتر میتونستم درک کنم و از مراسمات استفاده کنم. همه ی عزاداریها خیلی به دلم نشستن ولی از همه

بیشتر مراسم شیر خوارگان علی اصغر(ع) حال و هوام رو حسابی عوض کرد. بعداز مراسم حس میکردم

حسابی سبک شدم و از نظر معنوی تا حدود زیادی اشباع شده بودم به طوری که دیگه دلم نمیخواست توی

بقیه ی برنامه ها شرکت کنم ولی خوب به خاطر تبرک این مراسم شرکت میکردم.عکسای خوبی نتونستم بگیرم

چون اولا تنها بودم دوما شما همون اول مراسم خوابیدی و همش توی بغلم بودی و سوما جو معنوی خیلی حاکم

بود و من دوست داشتم تا جایی که میتونم از فضای اونجا بهره ببرم. ولی خوب یه چندتایی هم گرفتم.

راستی تلویزیون هم چندبار نشونمون داده اونم شبکه 2.

یکی از شبهای دهه ی اول به همراه مامان و بابا توی عزاداری حسینیه ی ثارا... اهواز شرکت کردی که بازم

همه میگفتن دوربین همش شما و بابایی رو نشون داده.

دو شب از شبهای دهه ی اول رو هم رفتیم مسجد حاج علوان که مراسم زنجیرزنی دارن. هر سال شبهای

دهه ی اول محرم همه ی فامیل واسه ی عزاداری میان این مسجد . قبلا بهت گفتم که این مسجد پاتوق خانواده ی

ماست . مگه نه؟ خوبی مراسم هیئت ما اینه که تا 3 شب بعداز عاشورا هم عزاداری و زنجیرزنی دارن ولی

اکثر جاها بعداز عاشورا که تازه اصل عزاداریهاست بساط عزاداری رو جمع میکنن و هرکس میره خونش.

اینم داداش امیر حسینه. قربونش برم هم زنجیر میزد هم طبل میزد هم سنج. همه فن حریفه واسه خودش.

تازه نوحه هم میخونه.

شب تاسوعا هم با همدیگه رفتیم دزفول. امسال چون هم بابا جان اینا اومده بودن اهواز و هم عمو مسعود اینا ا

ومده بودن دزفول قرار گذاشتیم که جوری برنامه ریزی کنیم که هم اهواز باشیم و هم دزفول تا همه رو ببینیم و

البته ابهتره بگم اونا شما رو ببینن و بهتر از اون اینه که بگم دایی محمد و آجی هستی دعواشون نگیره . البته

بازم فایده ای نداشت و هردوتاشون ناراضی بودن. دایی محمد میگفت همش دزفول بودین و آجی هستی هم

میگفت همش اهواز بودین. من نمیدونم دعوای اینا سر تو گل پسر چه زمانی تموم میشه؟

صبح روز تاسوعا به همراه بابا و داداش حسین رفتی عزاداری. به همراه هیئت مسجد بابا که همون مسجد

جودکیه مسافت زیادی رو طی کردین و به سینه زنی پرداختید. من همش نگران بودم که شما خسته میشی ولی

وقتی ذوق و شوق بابایی رو برای بردن شما دیدم قبول کردم . از قرار معلوم هم که حسابی بهت خوش گذشته

بود.

این عکسای خوشکل رو هم توی مسیر از شما گرفتن. البته قبول نیست آخه اونا دو نفر بودن که تونستن عکسایی

با این کیفیت بگیرن ولی خوب دستشون درد نکنه.

شب عاشورا هم حسینیه ی ثارا... دزفول رفتیم که آقای سنگری با اون سخنرانی شیوا و بلیغش در مورد وقایع

عاشورا غوغا کرد.

اینقدر من سخنرانیش رو دوست دارم که روز عاشورا هم قبل از ظهر رفتیم جایی که بازم ایشون سخنرانی داشتن.

مراسم شام غریبان رو هم اهواز و مسجد حاج علوان بودیم. اونجا تعزیه ی خیلی زیبا و تاثیر گذاری اجرا کردن.

این هم گهواره ی نمادین حرت علی اصغر هستش که برای تیرک شما رو توش خوابوندم.

و اینم آخرین عکس:(به ترتیب داداش مهدی داداش علی دایی محمد و داداش ابالفضل)

زحمت دوخت همه ی این لباسایی که تن شما هستن و توی عکس دیدی رو مثل همیشه مامان جان مهربون کشیدن که از همین جا دستش رو میبوسیم.

آره نفس مامان توی تمام این عزاداریهایی که اسم بردم شما هم پا به پای مامان و بابا شرکت کردی . تازه روضه ی بابا حجی و روضه ی بابا جان رو هم بهشون اضافه کن.

از خدا میخوام که این توان رو به من و بابا بده تا هرساله شما رو به این عزاداریها ببریم تا خودت کم کم و با تمام وجودت عظمت و فلسفشون رو درک کنی و سالهای بعد که بزرگتر شدی خودت شرکت توی این مراسم رو انتخاب کنی.

از خدا میخوام که محبت امام حسین و یارانش همیشه تا آخر عمرت توی دلت باشه و معرفت حقیقی رو نصیبت بکنه.

الهی آمین.